چه تعبیر مسخره ای!
چشمام سیاهی میره، دستام می لرزه،همش بی تابی میکنم! مامان بالا سرم گریه میکنه! داداش سامان مات و مبهوت به من نگاه میکنه!
چه تعبیر مسخره ای!
بابا یکسره تلفن میکنه.داد میزنه:اشغاله!!!کمک میخواد! اما انگار هیچ کس نیست که جواب کمکاشو بده؟؟شایدم واقعا حالم بده که هیاهوی همسایه ها رو نمیشنوم.چه عزیز شدم امروز!!!
چه تعبیر مسخره ای!
من دارم می میرم....